انعکاس چهارمین مرحله از جنگ شهرها
با آغاز چهارمین مرحله از جنگ شهرها [500] برای نخستین بار تهران، از نیمه اسفند 1366 تا پایان فروردین 1367، به طور متوالی مورد اصابت حملات موشکی عراق قرار گرفت. مندرجات سرمقاله روزنامه الثوره ارگان حزب بعث عراق اهداف عراق را از این موشک باران آشکار ساخت.
«شبهای موشک باران باید حکام تهران را وادار کند که رویه خود را تغییر داده و تجاوزات علیه عراق و خلق عرب را متوقف کنند.» [501] .
[ صفحه 234]
حملات موشکی به تهران صرفنظر از موقعیت زمانی آن و اهداف عراق، از ابعاد دیگری نیز حائز اهمیت بود. پیش از این، توانایی عراق برای حملهی موشکی به تهران به دلیل فقدان موشکهای با برد لازم، مورد تردید بود و به نظر میرسید که عراقیها تنها در صورت دریافت موشکهای دوربرد از شوروی (پیشین) یا اصلاح برد موشکهای اسکاد با کمک فنی روسها و یا غربیها، [502] قادر به حملهی موشکی به تهران خواهند بود. بنابراین، اصابت اولین موشک به تهران به منزله افزایش فشار برای دستیابی به تحولی سیاسی در روند جنگ بود.
برخی از تحلیلگران و دیپلماتهای غربی هدف عراق را در از سرگیری دور جدید جنگ شهرها «تحریک ایران به شروع حمله زمینی» و «تسریع در کار تصویب قطعنامهای در سازمان ملل برای تحریم تسلیحاتی ایران» ذکر کردند. [503] روزنامه کریستین ساینس مانیتور پیشبینی کرد:
«این موج از جنگ شهرها آمادگیهای ایران را جهت دست زدن به حمله منتظره علیه سرزمینهای عراق تسریع خواهد کرد. ولی در عین حال این جنگ عاملی را تشکیل خواهد داد تا شورای امنیت به اتخاذ تدابیر فعالتر به منظور برقراری تحریم علیه طرف مخالف با متوقف ساختن جنگ اقدام کند.» [504] .
روزنامه واشنگتن پست نیز «تحریک ایران برای آغاز عملیات» را مهمترین هدف عراق ذکر کرد و به نقل از یک مقام آگاه عراقی نوشت:
«برای اولین بار در تاریخ عراق ما میخواهیم که ایرانیها حمله کنند.» [505] .
نظر به اینکه عملیاتهای بزرگ ایران که به صورت سالانه انجام میشد عموما در ماههای دی، بهمن یا اسفند انجام میگرفت، لذا با نزدیک شدن روزهای
[ صفحه 235]
پایانی سال 66 و عدم اجرای عملیات از سوی ایران، رادیو لندن با بررسی تحولات جنگ بر این نظر بود که برابر شواهد موجود«ایران نمیتواند به چنین حملهای دست بزند.» [506] رادیو امریکا نیز طی گزارشی گفت: «گمان نمیرود که همانند گذشته ایران برای یک حمله بزرگ آماده باشد و ممکن است که اصلا امسال به چنین اقدامی مبادرت نکند... هوای نامساعد به زودی آن را غیر عملی خواهد ساخت.» [507] .
در چنین فضایی آقای هاشمی فرمانده عالی جنگ اعلام کرد که ایران پاسخ نهایی خود به موشکهای عراقی را با عملیات در جبههها، در مرزها و در داخل خاک عراق خواهد داد [508] و در جنگ شهرها فقط برای بازداشتن عراق از شلیک موشکها به اقدامات تلافیجویانه اکتفا خواهد کرد. [509] در همین روند، صدام نیز از منطقهی عملیاتی سپاه اول، واقع در شمال عراق دیدن کرد. بنابر گزارش رادیو عراق، وی در این بازدید علاوه بر گفتگو با فرماندهان عالی رتبه نظامی، از اقدامات آنها برای مقابله با تهاجم ایران بازدید به عمل آورد. [510] .
چنانکه اشاره شد عملیات والفجر 10 در فضای سیاسی - روانی ناشی از تهاجم عراق به شهرها انجام شد. به همین دلیل «تحریک ایران برای تسریع در اجرای عملیات» به عنوان یکی از هدفهای عراق ذکر شد. علاوه بر این، «تضعیف روحیه مردم ایران» [511] نیز میتوانست بخش دیگری از اهداف عراق باشد. زیرا در حمله به شهرها، مخاطبین، مردم غیر نظامی بودند و فشار به طور مستقیم بر روی آنها متمرکز بود و آثار و نتایج آن (به عنوان بخشی از اهداف عراق) در یک نظام مردمی و در جنگی که اتکاء اصلی آن به نیروی داوطلب مردمی بود میتوانست به صورت غیر مستقیم بر مسئولین سیاسی - نظامی کشور تأثیر بگذارد. [512] به همین دلیل، کسب پیروزی نظامی در واقع نوعی
[ صفحه 236]
پاسخگویی به تهاجمات دشمن به شهرها و از نظر روحی نیز غلبه بر اوضاع روانی ناشی از فشارهای مستقیم دشمن بر مردم محسوب میشد. [513] .
صرفنظر از آنچه که در مورد اهداف عراق در رسانههای خبری ذکر شد و با توجه به رخدادها و تحولات جنگ (به طور خاص حمله عراق به فاو) به نظر میرسید که عراقیها سلسله تهاجماتی را طرحریزی کرده و در انتظار فرصت مناسب بودند. مسلما در اولویت نخست، عراق میبایست علاوه بر آمادگی برای پاسخگویی در برابر عملیات نظامی گسترده ایران، در مورد منطقه عملیات به اطمینان میرسید؛ با اجرای عملیات والفجر 10 در منطقهی غرب کشور، عراقیها به این نتیجه رسیدند که در منطقهی جنوب عملیات گستردهای نخواهد شد و با این اطمینان برای تهاجم به فاو آماده شدند.
واکنش رسانههای خبری
تا قبل از بمباران شیمیایی شهر حلبچه، عملیات والفجر 10 در رسانههای خارجی بازتاب قابل توجهی نداشت. دلیل عمدهی این مسأله، همانطور که گفته شد، احتمالا متأثر از این بود که مناطق شمال عراق در مقایسه با مناطق جنوبی از ارزش و اهمیت کمتری برخوردار بود و به همین میزان کوشش میشد این اقدام نظامی ایران، در روند تحولات سیاسی و نظامی جنگ کمتأثیر تلقی گردد. رادیو لندن به نقل از تحلیلگران نظامی گفت:
[ صفحه 237]
«تحلیلگران نظامی پیشرویهای اخیر ایران را در این منطقه برای عراق حداقل فعلا شکست مهمی تلقی نمیکنند.» [514] .
در عین حال روزنامهی فایننشال تایمز چاپ انگلیس بر این باور بود که وجود تأسیسات نفتی کرکوک و خطوط لولهی نفتی عراق به ترکیه و احتمالا گسترش اغتشاشات و ناآرامی در این منطقه مثل خنجر زدن به شاهرگ دفاعی عراق است. [515] توجه به شهر حلبچه [516] و وسعت آن نیز در برخی از گزارشهای خبری مورد توجه قرار گرفت. هژیر تیموریان در گزارش خود، شهر حلبچه را بزرگترین شهری دانست که تاکنون از آغاز جنگ به تصرف درآمده است. وی جمعیت این شهر را 70 هزار نفر ذکر کرد. گزارشکر اضافه میکند که تصرف شهر به ایرانیها امید بیشتری میدهد تا به جنگ ادامه دهند. [517] .
عراقیها مانند همیشه در ابتدا اجرای عملیات و میزان موفقیت آن را انکار کردند، اما سرانجام دو هفته پس از عملیات، رادیو بغداد مدعی شد ارتش عراق هر زمان که بخواهد قادر به آزادسازی حلبچه است. [518] در میان گزارشها و تحلیلهای ارائه شده در مورد عملیات والفجر 10، شاید آنچه که در روزنامه واشنگتن پست منتشر شد، بیشتر از سایر بازتابها اهمیت داشت. در این گزارش تصریح شده است که گر چه حملات نظامی اخیر ایران به شمال عراق هیچ هدف استراتژیک قابل توجهی را در دسترس نیروهای انقلابی قرار نداد، ولی ایرادهای احتمالی استراتژی دفاعی بغداد را آشکار ساخت. این روزنامه مینویسد:
«سقوط فوری خطوط دفاعی عراق در بخش عظیمی از دره دربندیخان که در شمال آن شمال آن کشور قرار دارد، نشان دهنده ضعف نظامی استراتژی بغداد
[ صفحه 238]
برای دوام آوردن در جنگی دیرپا و فرسایشی است.» [519] .
در ادامه همین تحلیل آمده است که عراق ضمن اینکه برای دفاع از مناطق نفتخیز دارای برنامه منطقی است، ولی برای دفاع از مناطق مرزی کوهستانی شمال که اکثر سکنه آن را اقلیت کرد تشکیل میدهند چندان تعهدی ندارد. براساس این استراتژی، عراق چند واحد نظامی را در شمال مستقر کرده، ولی در همان موقعیت، نیروهای آموزش دیده و گارد جمهوری را در جبهههای جنوب و مرکز استقرار داده است. [520] .
نویسنده مقاله واشنگتن پست در مقالهی خود بر پایهی این تحلیل و براساس استراتژی عراق، در ادامه مینویسد:
«اکراه و بیمیلی عراق در هفتههای اخیر در مورد دست زدن به یک ضد حمله و یا تقویت دو واحدی که در کرانه دریاچه دربندیخان در وام نیروهای ایرانی گرفتار شدهاند، ظاهرا با استراتژی جدید بغداد تطابق دارد و بدین ترتیب دولت بغداد ترجیح داده است که کنترل سرزمینهای خود را در مرکز و جنوب در دست داشته باشد و به جای آن که پیاده نظام خود را دستخوش تلفات سنگین سازد، زمین را در شمال به ایران واگذارد.» [521] .
عراق در حلبچه نتوانست واکنش نظامی چشمگیری در برابر ایران انجام دهد. همین مسئله در دستیابی ایران به پیروزی سریع و آسان بیتأثیر نبود. اما بمباران شیمیایی شهر حلبچه مهمترین اقدامی بود که عراق انجام داد و واکنش جهانی زیادی را بر علیه خود برانگیخت.
عراق در برابر استراتژی جدید ایران در منطقه شمالی این کشور که اساسا با مساعدتهای اکراد معارض دنبال میشد، دو راه فراسوی خود داشت:
1- حضور گسترده در منطقه برای مقابله با تهاجمات نسبتا وسیع و متوالی ایران، با ایجاد یک سپاه جدید در سازمان رزم عراق. [522] این امر عملا موجب تداوم موضع انفعالی عراق میشد و سرانجام با تجزیه قوای عراق، فرصت
[ صفحه 239]
مناسبی را در اختیار ایران قرار میداد که از منطقه جنوب تهاجمات نظامی خود را پیگیری نماید.
2- تلاش برای آزادسازی مناطق تحت تصرف ایران در جنوب در موقعیتی که ایران نیروهای خود را در شمال متمرکز ساخته بود.
عراق راه حل دوم را برگزید و با بمباران شیمیایی حلبچه تلاش کرد تا ناتوانی خود را در مقابله با تصرف حلبچه جبران کند. به نظر میرسد که عراق تصور میکرد که به دلیل فشار بینالمللی به ایران از یک سو و از سوی دیگر عدم واکنش جهانی نسبت به بمباران شهرهای ایران، بمباران شیمیایی حلبچه نیز بازتاب جهانی قابل توجهی نخواهد داشت. به عبارت دیگر، ارزیابی عراق از میزان واکنش جهانی در برابر حملات شیمیایی به حلبچه، نقش مهمی در تصمیمگیری عراق برای بمباران حلبچه داشت.
بازتاب بمباران شیمیایی حلبچه در رسانههای خارجی
قتل عام 5 هزار نفر از مردم کرد حلبچه توسط رژیم عراق با استفاده از گاز سیانور، پدیده جدید و مهمی بود که ابتدا در رسانههای خارجی بازتابی نداشت. چنانکه در رسانههای گروهی یوگسلاوی از آن تنها چند جمله خبری کوتاه منتشر شد. [523] با پیدایش وضعیت جدید، جمهوری اسلامی ایران بلافاصله برای مداوای قربانیان حملات شیمیایی خواستار یک کمک بینالمللی شد. [524] سفیر وقت ایران در سازمان ملل در یک کنفرانس مطبوعاتی در آن سازمان، درخواست سازمان هلال احمر ایران را تکرار کرد. وی در این مصاحبه اظهار داشت که حملات هوایی عراق با استفاده از بمبهای خوشهای با محتوای گاز خردل و گاز سیانور صورت گرفته و اکثر قربانیان زنان، کودکان و افراد مسن میباشند. وی همچنین در این مصاحبه اعلام کرد که ایران آماده پذیرفتن هدایا از هر کشوری برای مجروحان میباشد، زیرا در ایران ظرفیت لازم
[ صفحه 240]
برای مداوی آنان وجود ندارد. [525] .
نگرانی ایران از سکوت مجامع بینالمللی و در نتیجه تداوم جنایات عراق و گسترش آن در داخل خاک ایران سبب گردید تا رئیس وقت ستاد تبلیغات جنگ هشدار دهد در صورتی که شورای امنیت سازمان ملل درباره استفاده عراق از سلاحهای شیمیایی حرفی نزند، ممکن است ایران برای تلافی، از این سلاحها استفاده کند. [526] پخش تصاویر جنایات هولناک در حلبچه، تدریجا واکنشهایی را برانگیخت و حامیان جهانی عراق به ویژه شوروی و امریکا نتوانستند بر آن سر پوش گذارند. سخنگوی کاخ سفید به ناچار اعلام کرد که از طریق دیپلماتهای امریکایی در بغداد، نظریات امریکا در این زمینه به اطلاع دولت عراق رسانده شده است. [527] وی همچنین گفت:
«تصاویری که از قربانیان کرد به چاپ رسید ثابت میکند که چرا تلاش میشود استفاده از سلاحهای شیمیایی منع شود.» [528] .
روزنامه ایندیپندنت با درج گزارشی از تولید سلاحهای شیمیایی در خاورمیانه توسط عراق، در مورد نقش کشورهای کمک کننده به عراق نوشت:
«به رغم منع فروش مواد شیمیایی برای مقاصد نظامی، شرکتهای بریتانیا، آلمان غربی، هند، اتریش، بلژیک و ایتالیا از قرار معلوم به طرحهای ساخت سلاحهای شیمیایی عراق کمک میکردند.» [529] .
اعزام خبرنگاران خارجی به ایران و بازدید از منطقه، تدریجا ابعاد این جنایت هولناک را افشا کرد. دیوید هرست خبرنگار روزنامه گاردین از لندن گزارشی از این جنایات را همراه با عکس در صفحهی اول این روزنامه به چاپ رساند. در گزارش فرستاده روزنامه گاردین آمده است:
«هیچ جراحتی، خونی و اثری از انفجار روی اجساد دیده نمیشود. اجساد دهها مرد، زن، کودک، دام و حیوانات دستآموز منازل و خیابانهای خاکی این بخش دور افتاده و مورد بیمهری قرار گرفته در کردستان عراق
[ صفحه 241]
تحت اشغال ایران را پوشاندهاند. پوست این اجساد به طرز عجیبی تغییر رنگ داده چشمهایشان باز و خیره، چرک خاکستری رنگی از دهانهایشان بیرون زده و انگشتانشان هنوز به طرز عجیبی کج و کوله است... این طرف مادری بچهاش را برای آخرین بار در آغوش فشرده و آن طرف پیرمردی خود را سپر نوزادی از آنچه نمیدانستند چیست، کرده است». [530] .
همچنین روزنامه نیویورک تایمز چاپ امریکا طی گزارشی نوشت:
«وسیله مرگ همه آنها تنها با یک هواپیمای جنگی که تقریبا با اطمینان میتوان گفت عراقی بوده است به این شهر کردنشین عراق رسید. هواپیمایی که بمبهای آن ابری به رنگ زرد روشن در سراسر حلبچه ایجاد کرد، این عمل از هر حیث و به هر مفهوم یک جنایت جنگی است.» [531] .
تایمز مالی چاپ لندن نیز حملات شیمیایی عراق را وحشتآور خواند و از دبیر کل سازمان ملل خواست که گروهی از کارشناسان را برای بررسی این فاجعه به منطقه اعزام کند. [532] .
در ادامه تلاشهای ایران برای توجه افکار عمومی جهان به جنایات عراق در حلبچه، سفیر وقت ایران در سازمان ملل با دبیر کل و رئیس شورای امنیت دیدار کرد و از آنها خواست هیأتی را به منطقه اعزام نمایند. [533] رئیس وقت مجلس شورای اسلامی نیز طی مصاحبهای از سازمان ملل درخواست کرد که هر چه زودتر کارشناسانی را به ایران اعزام نماید. [534] ذیل همین مصاحبه روزنامه ایتالیایی ایل جورنو نوشت:
رئیس مجلس شورای اسلامی ایران راه حل دیپلماتیک را نسبت به راه حلهای نظامی ترجیح میدهد، اما این امر در صورت تنبیه متجاوز تحقق خواهد یافت. [535] .
فشار ایران به سازمان ملل برای اعزام کارشناس به منطقه همچنان ادامه یافت. به گونهای که حتی نمایندهی وقت ایران در سازمان ملل اعلام کرد:
[ صفحه 242]
در صورتی که سازمان ملل در مورد استفاده اخیر عراق از سلاحهای شیمیایی تحقیق به عمل نیاورد، ایران به دور جدید مذاکرات صلح [536] که مجددا قرار است آغاز شود، نخواهد پیوست. [537] .
سخنگوی سازمان ملل در موقعیت جدید مجبور به مصاحبه و اظهار مشکلات و موانع موجود برای اعزام کارشناس به منطقه شد. فرانسوا گیلیایی در این مصاحبه گفت که برای دبیر کل دشوار است که هیأتی را به درخواست یک دولت، به خاک کشور دیگر بفرستد! سرانجام یک روز پس از مصاحبه مطبوعاتی سخنگوی سازمان ملل، منابع رسمی در این سازمان اعلام کردند که هیأتی از کارشناسان به تهران اعزام خواهند شد تا درباره حملات شیمیایی اخیر عراق تحقیق کنند. [538] .
عراق که پیش از این در برابر بازتاب بمباران شیمیایی حلبچه سکوت اختیار کرده بود، پس از انعکاس وسیع این جنایت در رسانههای کشورهای غربی و احتمال اعزام کارشناسان سازمان ملل به منطقه، شدیدا واکنش نشان داد و در جلسه شورای فرماندهی انقلاب عراق به رهبری صدام، شورا و رهبری عراق اظهارات دایر بر استفاده عراق از سلاحهای شیمیایی را نکوهش کردند و طبق گزارش خبرگزاری عراق، در این جلسه تأکید کردند:
«عراق هر آنچه اسلحه دارد در جهت دفاع از خود و در راه تحقق بخشیدن به صلح عادلانه به کار میبرد!» [539] .
پس از تشکیل جلسه یاد شده، مقامات عراقی با انتشار یک بیانیه رسمی خاطر نشان ساختند که عراق نمیتواند ساکت بماند و با هر وسیلهای که در اختیار دارد از خود دفاع میکند. [540] روزنامه البعث ارگان رسمی رژیم عراق
[ صفحه 243]
نیز نوشت:
«محافل بینالمللی تلاش میکنند موقعیت و اعتبار عراق را در صحنه جهانی خدشهدار نمایند.» [541] .
سایر روزنامههای عراق مانند الثوره و الجمهوریه نیز ضمن تأیید تصمیمات جلسه فرماندهی، با نکوهش کشورهایی که عراق را به خاطر کاربرد سلاح شیمیایی محکوم کرده بودند، مجددا تأکید کردند که عراق از هر گونه سلاحی که در اختیار دارد، استفاده خواهد کرد. [542] در ادامه همین روند، رئیس دفتر خبرگزاری عراق در قاهره، نوری نایف، گفت:
«یک سخنگوی صلاحیتدار عراقی به وی گفته است که ممکن است عراق به عنوان یک اقدام بازدارنده و کیفری تعدادی از شهرهای بزرگ ایران را هدف حملات شیمیایی قرار دهد!» [543] .
طارق عزیز وزیر امور خارجه وقت عراق نیز طی نامهای به دبیر کل، وی را به جهت اعزام هیأت کارشناسی به منطقه برای بررسی کاربرد سلاح شیمیایی از سوی عراق، به جانبداری از ایران متهم کرد. [544] روزنامه القادسیه، ارگان وزارت دفاع عراق نیز شدیدا به دکوئیار دبیر کل سازمان ملل حمله کرد. [545] لطیف جاسم، وزیر اطلاعات و فرهنگ عراق، در ادامهی حملات مقامات رسمی و مطبوعات عراق به دکوئیار گفت که دبیر کل سازمان ملل در انجام وظایف خود ناتوان است و دیگر قابل اطمینان نیست. [546] .
سرانجام دکوئیار در پاسخ به وزیر امور خارجه عراق و سایر مسئولین آن کشور طی اطلاعیهای با اظهار تأسف نسبت به این مواضع، با لحنی خشک پاسخ داد که وقت آن نیست که در خصوص جنگ ایران و عراق یک بحث علنی و عمومی انجام گیرد. [547] همچنین دبیر کل سازمان ملل در ملاقات با نماینده وقت ایران در سازمان ملل، پس از مشاهده تصاویر گویا و تکان دهنده این جنایت هولناک ضمن ابراز تأسف از کاربرد سلاحهای شیمیایی در جنگ،
[ صفحه 244]
اعلام کرد که برای بستری و مداوا کردن مصدومین اعزامی به امریکا و مراکز پزشکی و تحقیقاتی نیویورک، حاضر به هر گونه همکاری میباشد. [548] .
سرانجام دو تن از کارشناسان سازمان ملل در تاریخ 9 / 1 / 67 به منطقه اعزام و پس از دیدار سه روزه و گفتگو با چند صد نفر از زخمیهای حادثه در بیمارستانهای تهران و بازدید از شهرهای نوسود و مریوان، ایران را ترک کردند. اظهار نگرانی چین از به کار گرفته شدن سلاحهای شیمیایی [549] و اظهارات تاچر نخست وزیر وقت انگلیس مبنی بر تناقض آنچه رخ داده با کنوانسیون سال 1925 ژنو، نشان دهندهی وسعت دامنهی واکنش جهانی بود که در سطوح مختلف انجام گرفت. روزنامه لوس آنجلس تایمز با بررسی ابعاد این فاجعه هولناک نوشت:
«تا زمانی که تنها ایرانیان قربانی حملات شیمیایی عراق بودند چه در سازمان ملل متحد و چه در پایتختهای کشورهای بزرگ جهان عزم و اراده سیاسی کافی برای محکوم کردن این گونه عملیات وجود نداشت... اما این بار شهروندان کرد عراقی، بومیهای غیر عرب آن کشورند که قربانی گازهای سمی عراق شدهاند از این رو واکنش رسانههای جمعی غرب به ویژه اروپا شدیدتر بوده است.» [550] .
روزنامه کریستین ساینس مانیتور نیز با اشاره به نتایج اقدامات اخیر عراق نوشت:
«اتهام استفاده از سلاحهای شیمیایی و روشهای تهاجمی که عراق اخیرا در جنگ با ایران پیش گرفته است حمایت گسترده جوامع بینالمللی را از عراق خدشهدار ساخته و شانس تحریم تسلیحاتی علیه ایران را توسط سازمان ملل متحد کاهش داده است.» [551] .
برخی از کارشناسان بر این نظر بودند که عراق به دلیل اهدافی که دنبال میکرد هزینه سیاسی بمباران شیمیایی حلبچه را پذیرفته بود. در واقع، صدام
[ صفحه 245]
پیام دو گانهای را به ایران و کردهای معارض گوشزد کرد. یکی از کارشناسان رادیو اسرائیل در مورد پیام به ایران میگوید:
«پیام عراق به ایرانیها دادن علائمی مبنی بر این امر است که در صورتی که به سد بسیار استراتژیک آن کشور در سواحل شمالی رودخانه دیاله نزدیکتر شوند عراقیها احتمالا علیه شهرهای ایران از موشکهایی که مجهز به کلاهکهای شیمیایی میباشند استفاده خواهند کرد... دومین پیام صدام به اقلیتهای کرد عراق میباشد که اگر کسی بخواهد از جامعه اصلی عراق جدا گردد باچنین عقوبتی مواجه خواهد گردید.» [552] .
به مدت یک ماه کم و بیش بازتاب بمباران شیمیایی حلبچه در رسانههای خارجی مشاهده میشد. لیکن با اتمام حملات عراق به شهرهای ایران و همچنین ربودن هواپیمای کویتی و فرود اجباری آن در فرودگاه مشهد و نیز اعزام نمایندگان ایران و عراق به سازمان ملل و مذاکره با دکوئیار تدریجا از جنایات عراق در حلبچه تنها یک خاطره تلخ بر جای ماند و همه چیز به فراموشی سپرده شد.
نتیجه گیری
وضعیت حاکم بر جنگ در سال 66 به رغم تمهیدات امریکا و سازمان ملل برای پایان بخشیدن به آن، ناظر بر این معنا بود که نظام بینالملل نه تنها در جستجوی راه حل عادلانه جنگ نیست، بلکه از ابزار لازم برای «تحمیل اراده سیاسی» خود نیز برخوردار نمیباشد. به عبارت دیگر، وضعیت سیاسی - نظامی جنگ و موقعیت برتر ایران ایجاب میکرد که نظام بینالمللی خواستههای ایران را تأمین نماید، اما ابرقدرتها نتایج حاصل از به رسمیت شناختن حقوق ایران را به زیان منافع قدرتهای حاکم بر سازمان ملل ارزیابی میکردند. از سوی دیگر، ابرقدرتها به تنهایی فاقد توانایی لازم برای تحمیل خواستههای خود به
[ صفحه 246]
ایران بودند. زیرا توانایی نظامی ایران در برابر رژیم عراق، این کشور را از موقعیت مناسبی برای پیگیری اهداف و خواستههایش برخوردار کرده بود.
جمهوری اسلامی در موقعیت جدید در برابر وضعیت دو گانه و دشواری قرار داشت، از یک سو به دلیل برخورداری از موقعیت برتر نظامی و دیدگاههای اعتقادی و اسلامی، مایل به عقبنشینی از مواضع اصولی و بر حق خود نبود و از سوی دیگر برای پیگیری خواستههایش اوضاع بسیار دشوار بینالمللی و فشارهای سیاسی - اقتصادی رو به افزایش را فراروی خود داشت که فائق آمدن بر آنها یک «پیروزی نظامی تعیین کننده» را میطلبید که تحقق آن به سهولت امکانپذیر نبود و لزوما میبایست زیرساختها و مقدمات آن از سالها قبل فراهم میشد. پیدایش این وضعیت دشوار و پیچیده، موقعیت ایران را کاملا آسیبپذیر کرده بود. به همین دلیل هر گونه غفلت و تسامح میتوانست موقعیت برتر ایران را که حاصل پنج سال تهاجم مستمر همراه با کسب پیروزی نظامی بود، دچار تغییر و تحول کند.
بنابراین گر چه جنگ در سال 66 به رغم تمامی تحولات سیاسی - نظامی مانند تصویب قطعنامهی 598 در شورای امنیت، اسکورت نفتکشهای کویت از سوی امریکا، درگیری ایران و امریکا در خلیج فارس، سلسله اقدامات نظامی ایران در منطقه غرب کشور، افزایش فوق العاده توان نظامی عراق، برخورداری روسها از موقعیت سیاسی قابل توجه در منطقه و بسیاری از مسائل دیگر به سرانجام مشخصی منتهی نشد، لیکن نطفه تحولات سیاسی - نظامی سال 67 [553] و خاتمه یافتن جنگ منعقد گردید.
با فرارسیدن سال 67 و در موقعیتی که تهاجم موشکی عراق به شهر تهران همچنان ادامه داشت و قوای نظامی ایران در منطقه عملیاتی والفجر 10، واقع
[ صفحه 247]
در منطقه شمالی جبهههای جنگ، درگیر تثبیت و تحکیم منطقه و مقابله با آثار و نتایج ناشی از حملات شیمیایی عراق به شهر حلبچه بودند، نیروهای نظامی عراق در تاریخ بیست و هشتم فروردین، همزمان با حمله امریکا به دو سکوی نفتی ایران در خلیج فارس، تهاجم خود را به شهر فاو، با هدف باز پسگیری آن آغاز کردند.
غافلگیری ایران [554] در فاو و به کارگیری سلاحهای شیمیایی از سوی عراق به صورت گسترده و پر حجم برای هجوم به این منطقه، فرصت و شرایط را برای پیشروی عراقیها فراهم کرد و منطقهی عملیاتی فاو مجددا در اختیار عراق قرار گرفت. سهولت پیروزی عراق در فاو، حاصل تجربه عراقیها در حد فاصل فتح خرمشهر تا عملیات والفجر 10 بود. بدین معنا که عراقیها در تجزیه و تحلیل عملیاتهای رزمندگان اسلام به این نتیجه رسیده بودند که اگر قوای نظامی ایران منطقهای را تصرف کردند، به دلیل تمرکز فرماندهی نیرو و امکانات، باز پسگیری منطقه امری دشوار و با هزینه و خسارات زیاد و احتمال عدم موفقیت همراه است. لذا به این نتیجه رسیدند که به جای ضد حمله به قوای متمرکز ایران، در یک منطقه دیگر به عملیات تهاجمی اقدام کنند. [555] بر پایه این تجربه، عراقیها مترصد موقعیت مناسب بودند. لذا پس از آنکه با بررسی شواهد و قرائن به این نتیجه رسیدند که عملیات بزرگ و گسترده ایران که به صورت سالانه انجام میگرفت در منطقه عملیاتی والفجر 10 انجام شده است، تهاجم
[ صفحه 248]
نظامی خود را آغاز کردند.
امریکاییها که از مدتها قبل با حضور نظامی گسترده در منطقه خلیج فارس و پیگیری تصویب قطعنامهی 598 و تحریم نظامی ایران، در اندیشه پایان دادن به جنگ ایران و عراق بودند، از تحول نظامی اخیر استقبال کرده و چنین پیشبینی میکردند که تضعیف موقعیت نظامی ایران زمینه را برای پایان دادن به جنگ فراهم خواهد کرد. [556] به همین دلیل و با توجه به همزمانی تهاجم امریکا به دو سکوی نفتی ایران با حمله عراق به فاو و همچنین نیاز امریکا به جبران ماجرای مک فارلین، به نظر میرسید که امریکاییها در اقدام نظامی عراق مشارکت داشتهاند. [557] .
متعاقب باز پسگیری فاو موقعیت عراق بهبود یافت و در برابر ایران از موضع برتری برخوردار شد. [558] پیدایش این وضعیت روند تحولات سیاسی - نظامی جنگ را دستخوش تغییر کرد. با توجه به افزایش توان نظامی این کشور در سال 66 و نقش مستشاری روسها، روند هجومهای نظامی عراق رو به افزایش نهاد به گونهای که کمتر از سه ماه کلیه مناطقی را که ایران متصرف شده بود، مجددا در اختیار گرفت.
روند تحولات سیاسی نیز به موازات تحولات نظامی شتاب گرفت. ایران که
[ صفحه 249]
پیش از این بر پایه توانمندی نظامی بر سر پذیرش قطعنامهی 598 مشغول به چانهزنی سیاسی بود، در موقعیت جدید، به ویژه پس از حمله موشکی امریکا به هواپیمای مسافربری ایرباس [559] و احتمال گسترش دامنه تهدیدات علیه ایران، سرانجام در تاریخ 27 تیرماه سال 67 قطعنامه 598 را پذیرفت. صدای جمهوری اسلامی در ساعت 14 آن روز اعلام کرد، جمهوری اسلامی ایران طی پیامی خطاب به خاویر پرز دکوئیار دبیر کل سازمان ملل، قطعنامهی 598 را رسما پذیرفت. امام خمینی نیز در پیام خود که در تاریخ 30 / 4 / 67 منتشر شد، پذیرش قطعنامهی 598 را مورد تأکید قرار دادند. [560] یکی از کارشناسان مسائل ایران در مورد علت پذیرش قطعنامه از سوی ایران گفت:
«پذیرش قطعنامهی 598 توسط ایران، صرفا به دلیل شکست این کشور در جبهههای جنگ و یا عدم استقامت در برابر امریکا نبود، بلکه نگرانیهایی که حیات انقلاب را تهدید میکرد، عامل اصلی پذیرش قطعنامه بود. رهبران ایران حداقل به ادعای خود تجاوز امریکا به خلیج فارس را مقدمه جنگ تمام عیاری میدانستند که پذیرش قطعنامهی 598 تنها راه مقابله با آن بود.» [561] .
اقدام ایران در پذیرش قطعنامهی 598 در وضعیت جدید سیاسی - نظامی و بر پایه پیشبینی احتمال افزایش فشار به ایران، یکباره روند تحولات را به سود ایران تغییر داد. عراق که در موقعیت جدید مایل به پایان جنگ نبود، به حملات خود ادامه داد و منافقین نیز تحت حمایت عراق عملیات نظامی خود را از یکی از محورهای غرب کشور، با ورود به داخل خاک ایران آغاز کردند.
[ صفحه 250]
بر پایه درک جدید جمهوری اسلامی نسبت به ماهیت تهاجمات عراق پس از پذیرش قطعنامهی 598 از سوی ایران، نیروهای مردمی با فراخوانی عمومی مجددا به جبهه گسیل شدند و عراقیها که در اندیشه اشغال مجدد خوزستان بودند در برابر مقاومت نیروهای مردمی و انقلابی، زمینگیر شده و مجددا به مواضع خود مراجعت و منافقین نیز با بجا گذاردن تلفات و خسارات قابل توجه به خاک عراق عقبنشینی کردند. فشار بینالمللی بر عراق سبب گردید تا این کشور پس از ناکامی نظامی، سرانجام به پذیرش آتشبس که از تاریخ 29 / 5 / 67 اعلام شد، تسلیم شود. بدین ترتیب جنگ ایران و عراق پس از گذشت هشت سال از تجاوز عراق که با هدف تجزیه استان خوزستان و براندازی نظام نوپای جمهوری اسلامی ایران آغاز شده بود در وضعیتی به پایان رسید [562] که عراقیها هیچگونه دستاورد قابل توجهی را کسب نکردند و همین مسئله منشاء تحولات بعدی در منطقه بود و زمینههای تهاجم عراق به کویت را فراهم ساخت